اول - چندی پیش با یکی از دوستانم که در وزارت خارجه کار میکند صحبت میکردم. از او در خصوص سفیری که در آن هنگام بهتازگی در یکی از ممالک شرق آسیا منصوب شده بود پرسیدم. سوالم این بود که آیا این دیپلمات کارکشته، زبان کشور مقصد را میداند یا خیر. دوست من گفت نه تنها نمیداند بلکه این مسئله جزو مومات هم نیست. این نکته برای من جالب بود. کمی جستجو کردم و دیدم این وضع مختص ایران نیست و خیلی از کشورها هم چنین مسئلهای دارند. اما تسلط به زبان کشور مقصد میتواند نکته بسیار مثبتی در کارنامه سفیر مربوطه باشد و منجر به خدمات بزرگی به کشور متبوعش گردد.
دوم - علاقه من به مباحث توسعه، طبعاً مرا به خواندن تاریخ معاصر رساند. موقعی که پا به این میدان میگذارید ناخودآگاه به اوایل قرن ۱۹ میلادی میروید یعنی زمانی که سلسلهٔ قاجار در حال تثبیت است و روابط بینالملل شکل جدیدی به خود میگیرد؛ تغییراتی که تأثیرات آنها هنوز تا حد زیادی زندگی و وضعیت ی ما را شکل داده. در این میان مطالعه پیرامون نمایندگان ی کشورهای مختلف در ایران علیالخصوص بریتانیا جذابیت زیادی دارد. بریتانیا هر چند در مقایسه با دیگر اروپاییها دورترین کشوری بود که در ایران نمایندهی ی داشت اما همین کنار گوش ما مستعمرهای عظیم از هفتاد و دو ملت تحت حاکمیت کمپانی هند شرقی داشت که باید از آن در برابر طمع فرانسویها و روسها حفاظت میکرد. در واقع در طول این سالها بخش زیادی از آن چه ایران تحمل کرده نتیجهٔ کش و قوسهای همین قدرتها با هم بر سر هند بوده است.
در این خصوص شاید زیاد خوانده یا شنیده باشید اما در اینجا میخواهم نظر شما را به یکی از ویژگیهای دیپلماتهای بریتانیا در ایران جلب کنم. پیش از هر چیز باید گفت بریتانیا بنا بر وضعیت زمانه، میزان نیازش به ایران و برخی عوامل دیگر گاهی اوقات مستقیماً از لندن وزیرمختار یا سفیر میفرستاد و گاهی از حکومتش در هند که همان کمپانی هند شرقی بود. طبعاً وقتی یک نمایندهٔ ی به جای آنکه از طرف پایتخت امپراتوری بریتانیا به ایران فرستاده شود، از سوی فرماندار کل منصوب در هند به ایران مأمور میشد، دربار ایران زیاد او را تحویل نمیگرفت و در همین زمانها بود که ایران به کشورهایی نظیر فرانسه یا روسیه گرایش پیدا میکرد.
اما ویژگیای که میخواستم نظر شما را به آن جلب کنم، دست به قلم بودن این افراد است. اکثر آنها تا حد زیادی به زبان فارسی مسلط بودهاند. فکر نکنید فقط آنها که از کمپانی هند شرقی به ایران میآمدند و بواسطهی حضور در هند زبان فارسی را فرا گرفته بودند میتوانستند فارسی حرف بزنند. حتی آنها که مستقیم از لندن هم میآمدند به زبان فارسی مسلط بودند. تسلط آنها گاه به حدی بود که تعجب دربار ایران را بر میانگیخت. آشنایی آنها به زبان کشور مقصد و تقیّد آنها به نگارش مستمر نامه و گزارش برای مرکز، نگارش کتاب و سفرنامه و خاطرات و برخی اوقات کشیدن طرحهایی از بناها، شهرها و مردم مثالزدنی است. از زمانی هم که دوربینهای عکاسی باب شدند عکسهای بسیاری خوبی برای کتابهایشان گرفتند.
برای مثال باید به جان مَلکُم که اولین انگلیسی بود که توسط بریتانیا در زمان قاجار به ایران فرستاده شد اشاره کرد. کاری به اهداف او از سفر به ایران و آنچه در سه بار مأموریتش به اینجا انجام داد ندارم. از او ۹ کتاب و یک دیوان شعر به جا مانده. لابد فکر میکنید او چه فرد ادیبی بوده، اما باید گفت که پژوهش و نگارش کار اصلی او نبوده است. وی در اصل یک نظامی بوده، جنگهای بسیاری هم با هندیها کرده و وقتی هم که شمشیرش را تا نصف غلاف کرده بود حاکم بمبئی شده است. به زبان فارسی هم مسلط بود. از آنجا که بخش اعظم مأموریت او در هند بوده و اساساً او را تنها برای مذاکره به ایران میفرستادند، پنج تا از کتابهایش درباره هندوستان است و دو کتاب درباره ایران. یکی از این کتابها نگاهی به کل تاریخ ایران تا سال ۱۸۱۵ و دیگری شرحی از ایران در زمان قاجارهاست. این نکته را هم در نظر داشته باشید که او در طول سفرش به ایران، هر چه را که میدیده و میشنیده قلمی میکرده و به صورت مستمر برای کمپانی هند شرقی میفرستاده. یعنی الان نامههای او هم منبعی غنی در خصوص اوضاع آن زمانهٔ ایران است.
تا جایی که من مطالعه کردم اکثر سُفرای بریتانیا در ایران به زبان فارسی مسلط بودند. سطوح پایینتر سفارت هم تسلط به فارسی داشتند. یک نمونه جالب ادوارد ایستویک است. تسلط او به زبانهای شرقی انسان را به تحیّر وا میدارد. او فقط سه سال در سفارت بریتانیا در ایران سمت دبیری داشته. در همین مدت یک کتاب خاطرات نوشته. قبل و بعد از این سفر تعداد زیادی آثار نظم و نثر را از فارسی، سندی و هندوستانی ترجمه کرده است. حتی فرهنگ برخی از این زبانها را نوشته. بعدها که به ونزوئلا مأمور شده یک کتاب هم در مورد وضعیت آنجا نوشته.
نمونهی دیگر مربوط به عصر پهلوی است. خانم آن لمبتون یکی از اعجوبههایی بوده که در برههای حساس در سفارت بریتانیا در ایران کار میکرده است. ارزش خدماتی که او به سازمانهای اطلاعاتی کشورش کرده، قابل محاسبه نیست. تنها یکی از آثاری که دربارهٔ کشورمان نوشته، کتاب مالک و زارع در ایران» است. امروزه این کتاب یکی از اصلیترین منابعی است که میتوان از طریق آن به رابطه میان مالک و زارع در ایران، وضع مالیات و وضعیت آب و تقسیم آن در این ایران، از صدها سال پیش تا زمان نگارش کتاب پی برد. تصور کنید خدمتی که این کتاب در فهم روابط حاکمان-مالکان با رعیت به افرادی که هزاران کیلومتر دورتر در لندن مشغول تصمیمگیری برای نفوذ روزافزون در ایران بودهاند چقدر زیاد بوده است. از این گذشته منبعشناسی او نیز دود از سر آدم بلند میکند. اگر نگاهی به این کتاب بیندازید متوجه میشوید لمبتون چه شناخت عمیقی از ایران و فرهنگ و تاریخش دارد و طبعاً چه مشاورههای دقیقی برای وزارت خارجه بریتانیا میفرستاده است.
سوم - فراگیری یک زبان صرفاً محدود به واژگان و دستور زبان نیست. حتی توانایی برقراری رابطهٔ گفتاری ساده با شخص دیگر از طریق زبان جدیدی که فراگرفتهاید نیز، گامهای نخست شما تلقی میگردد. پس از آن نوبت به فهم و درک کاربرد واژگان و اصطلاحات در موقعیتهای مختلف فرا میرسد؛ چیزی که در زبانشناسی به آن کاربردشناسی (Pragmatics) میگویند. همینجاست که رابطهٔ فرهنگ و زبان، ژرفای خود را نشان میدهد. در واقع تسلط به زبان کشورِ مقصد نخستین گام برای آشنایی با فرهنگ و ارتباطات پیچیدهی انسانی و ی در آنجاست؛ چیزهایی که از طریق خواندن گزارشهای ترجمهشده نمیتوان درکشان کرد. مطالعهٔ مستمر و وسیع کتابها و مطبوعات در کنار آشنایی با ضربالمثلها و تلمیحات شاید باعث شود سر از پیچیدگیهای کشور مزبور در آورد. اولیای امور مختارند هر که را میخواهند بر اساس برداشتی که از مصالح عمومی دارند به نمایندگی ی در کشورهای گوناگون بگمارند اما تقلیل مسئلۀ تسلط بر زبان و فرهنگ کشور مقصد، نباید در اولویتهای دست چندم قرار گیرد.
مدرکگرایی و این نفت لعنتی!
قرارداد ۲۵ ساله با چین
ترامپ جاعل پشتهمانداز
زبان ,هم ,کتاب ,بریتانیا ,هند ,فارسی ,یکی از ,به ایران ,به زبان ,در ایران ,که در
درباره این سایت